مهندسی پزشکی

مقالات مهندسی پزشکی

مهندسی پزشکی

مقالات مهندسی پزشکی

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی   باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت، دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره عشق دلیل میخواد؟ نه!معلومه که نه!! پس من هنوز هم عاشقتم عشق واقعی هیچوقت نمی میره این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره "عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم "ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم "سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۴۲
Shahram Ghasemi
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید... چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت) دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۵
Shahram Ghasemi
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد ؟                              مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید. تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید. (این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است) 1. ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. 2. چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید 3. به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند . 4. سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را  خواهند کرد. 5. لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند . این هم دلیلی است که انها ما را  کنند. 6. اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را  می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند. 7. انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهرهای عاشق هستند که برای تمام عمر با هم می مانند. عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند. انگشت شصت نشانه والدین است . انگشت دوم خواهر و برادر . انگشت وسط خود شما . انگشت چهارم همسر شما . و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۴
Shahram Ghasemi
داستان پند اموز,خوب,زندگی,خانوادگی داستان پند اموز,خوب,زندگی,خانوادگی: زنی از خونه اش که بیرون اومد ..متوجه 3 تا پیرمرد شد که ریشهای سفید و بلندی داشتن و تو حیاط جلویی خونه اش ایستاده بودند .. خانومه اونا رو نمیشناخت ..پس به اونا گفت من شما رو نمیشناسم ولی حتما گرسنه اید .بیاین تو و چیزی بخورین .. اونا پرسیدن ..آیا آقای خونه متزل نشریف دارن خانومه جواب داد :خیر ..اون رفته بیرون .. اونا جواب دادن :پس ما نمیتونیم بیاییم تو .. وقتی که شب همسر اون خانوم به خونه اومد ..زن ماجرا رو واسه شوهرش تعریف کرد . مرد گفت:خوب الان برو بهشون بگو که من اومدم خونه و ازشون دعوت کن که بیان تو ... زن هم رفت و از اونا درخواست کرد که داخل شن .. اونا جواب دادن :ما نمیتونیم همگی با هم داخل بشیم زن پرسید :چرا؟ یکی از پیرمردا   به یکی دیگه از دوستاش اشاره کرد و گفت :اسم اون ثروت هست .. و به دیگری اشاره کرد و گفت:و اسم اون موفقیت هست  و خودمم عشق هستم . حالا وارد منزل بشین و با اقای خونه مشورت کنین که شما کدومیک از ماها  رو  دوست دارین که وارد خونه تون بشیم؟؟؟ زن وارد خونه شد و به شوهرش جریان رو گفت.مرد بسیار خوشحال شد و گفت..چه خوب ..پس برو از ثروت دعوت کن که بیاد تو و زندگیمون رو غرق رفاه و ثروت بکنه . همسرش باهاش موافق نبود و گفت:چرا از موفقیت دعوت نکنیم که بیاد تو؟؟ عروسشون که گوشه ای از خونه داشت به صحبت های اونا گوش میکرد یهو پرید وسط بحث و گفت :به نظر من بهتر نیست  که از عشق دعوت کنین که داخل خونه بشه؟؟؟اونوقته که خونه مون پر از محبت و عشق و صمیمت خواهد شد . مرد به همسرش گفت:بزار نصیحت عروسمون  رو گوش کنیم و محبت و عشق رو مهمون خونه مون کنیم .. زن از خونه بیرون رفت و از اون سه تا پیرمرد  درخواست کرد :هر کدوم از شما که  عشق هست ؟؟خو اهش میکنم بیاد منزلمون  و مهمون ما باشه .. عشق بلند شد و به طرف خونه حرکت کرد ..دو نفر دیگه هم دنبالش اومدن ..زن تعجب زده پرسید ؟ ثروت و موفقیت؟شما دیگه کجا میاین ؟من فقط از عشق دعوت کردم که بیاد تو .. اونا همگی با هم حواب دادن :اگه شما ثروت یا موفقیت رو دعوت میکردین ..اون دوتای دیگه از ماها باید بیرون میموندیم ولی وقتی که شما عشق و محبت رو به حونه تون دعوت کردین هر جا که محبت باشه ..ما هم به دنبالش میریم هر جا که عشق هست ..رفاه و موفقیت هم هست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۴
Shahram Ghasemi
گنجشک با خدا قهر بود…   روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .   فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:   می آید ؛ من تنها  گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که   دردهایش را در خود نگاه میدارد…   و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.   فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،   گنجشک هیچ نگفت و…   خدا لب به سخن گشود :  با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت :  لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.   تو همان را هم از من گرفتی.   این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟   و سنگینی بغضی راه کلامش بست… سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.   خدا گفت:  ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو   از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.   خدا گفت:  و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به   دشمنی ام برخاستی!   اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.   ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۴
Shahram Ghasemi
جلسه محاکمه عشق بود  و قاضی عقل  ،   و عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز شده بود    یعنی فراموشی  ،   قلب تقاضای عفو عشق را داشت    ولی همه اعضا با او مخالف بودند    قلب شروع کرد به طرفداری از عشق   آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن اونو داشتی    ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی    و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید    حالا چرا اینچنین با او مخالفید؟   همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند    تنها عقل و قلب در جلسه مادند   عقل گفت :دیدی قلب همه از عشق بیزارند   ولی من متحیرم که با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده    چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟   قلب نالید:که من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود    و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند    و فقط با عشق میتوانم یک قلب واقعی باشم  .   پس من همیشه از او حمایت خواهم کرد حتی اگر نابود شوم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۱
Shahram Ghasemi
تهدیدهای تلفن همراه رویکرد استفاده از ابزارهای فناوری در راه رسیدن به آسایش و آرامش، همگام شدن بشر با فناوری را به ارمغان آورده و انسان ها هم به دور از هرگونه شناختی از ابزارهای جدید، وابستگی مطلقی را در زندگی روزمره ی خود تجربه میکنند . تلفن های همراه از جمله این ابزارهای فناوری است که تأثیر آن در زندگی روزمره به وضوح یافت می شود . تلفن های همراه از یک سو دارای مزایا و قابلیت های برتر در زمینه ی ارتباطات است و از سوی دیگر تهدید و آسیب پذیری بسیاری را به دنبال دارد . تلفن همراه، تلفنی که با آسایش بیشتر، ناامنی شدیدتری را برای ما به ارمغان آورده است . اگر نگاهی به آسیب پذیری های تلفن همراه داشته باشیم می توان آن ها را در دو بخش تقسیم بندی کرد : 1 - تهدید، بر اساس ساختار شبکه تلفن همراه 2 - تهدید، بر اساس گوشی های تلفن های همراه هر دو بخش یاد شده ی فوق به نوعی منحصراً مورد توجه واحدهای شنود و استراق سمع و جمع آوری اطلاعات سیگنالی بوده و خواهد بود ! . متن حاضر در راستای حفظ اخبار و اطلاعات تقدیم می گردد : الف - تهدید بر اساس ساختار شبکه تلفن همراه : ساختار شبکه تلفن همراه مبتنی بر ارتباطات رادیوئی است. برای اولین بار از مردادماه سال 1373 مردم ایران آنتن های ستونی سفیدرنگی را بر روی دکل های مخابراتی دیدند که بعداً معلوم شد نام این آنتن ها  BTS  است . آنتن  BTS  با استفاده از امواج، بستر ارتباطی تلفن همراه را فراهم می کند. اما تفاوت شبکه ی تلفن همراه با دیگر شبکه های بی سیمی و رادیوئی در این است که که روی مباحث امنیت، تکنیک های ارسال و دریافت و ایجاد پوشش کامل شبکه، تفاوت های عمده ای وجود دارد . شنود به شیوه های مختلف : سامانه های شنود تلفن همراه با حجم کم و ابعاد بسیار کوچک در قالب یک رایانه همراه (Lap Tap) با امکانات فراوان، به شیوه های گوناگون می توانند ارتباطات تلفن های همراه را مورد دستبرد قرار دهند . امکانات و قابلیت های مختلف در سامانه های شنود تلفن همراه : 1 - شنود مکالمات : یک سامانه ی شنود تلفن همراه قادر است است از طریق کنترل باند فرکانسی مورد استفاده در تلفن همراه با توجه به توانائی و امکانات، حداقل 8 خط تلفن را به صورت همزمان شنود و با مشخصات کامل(شماره تماس گیرنده، زان تماس، تاریخ تماس، مدت مکالمه، شماره و آدرس بی تی اس و ... ) ثبت و ضبط نماید. 2 - نمایش SMS و MMS : سامانه شنود تلفن همراه قادر است  SMS و MMS های صادره از یک گوشی به مقصد مش یا مشین موردنظر را نمایش داده و در بانک اطلاعاتی خود ثبت نماید . توجه : " در ارسال پیام های تبریک و یا تسلیت به دوستان و همکاران از ذکر نام و نشان خود در متن پیامک خودداری نمائیم " . 3 - شنود بر اساس شماره سریال گوشی مش موردنظر: در این شیوه می توان به سامانه ی شنود دستور داد تا بر اساس شماره گوشی تلفن همراه (IMEI) سوژه موردنظر، اقدام به شنود گوشی خاص نماید . به خاطر داشته باشیم که " گرفتن گوشی هدیه از سوی افراد غیر مجاز و مشکوک می تواند دامی برای سوژه موردنظر ِ دشمن باشد ". 4 - شنود بر اساس مسافت : در این شیوه سامانه شنود تلفن همراه می تواند بر اساس مسافت مورد نظر با سوژه، اقدام به ضبط اتوماتیک مکالمات نماید. به عنوان مثال می توانیم به سامانه شنود فرمان دهیم از فاصله 50 تا 500 متری آن اقدام به شناسایی و ضبط مکالمات گوشی های تلفن همراه در آن محدوده نماید . 5 - شنود بر اساس شماره تلفن مش : در این شیوه می توان به سامانه شنود تلفن همراه، فرمان شنود بر اساس شماره تلفن مش مورد نظر را داد تا به محض فعالیت، اقدام به ضبط آن نماید . ب - تهدید بر اساس گوشی های تلفن همراه : 1 - تجهیز گوشی : تلفن همراه به شیوه های گوناگون، اعم از نصب میکروفن و یا برنامه ریزی برای برقراری تماس تلفنی به یک شماره خاص بدون اطلاع صاحب گوشی، تجهیز می شود. 2 - به کارگیری از راه دور : نرم افزار هک موبایل و یا نرم افزار های BLOOVER  از جمله نرم افزارهای جاسوسی و دستبرد اطلاعات در دسترس عموم هستند که از ابزار ارتباطی بلوتوث استفاده نموده و با نفوذ به گوشی های تلفن همراه، اطلاعات گوناگون موجود در گوشی ها اعم از عکس،تصویر،صدا،اس ام اس و ...  را بدون آن که صاحب گوشی متوجه آن شود سرقت می نماید. از دیگر توانائی این نرم افزارها می توان به برقراری تماس تلفنی به شماره مورد نظر فرد جاسوس، اشاره کرد. این کار بدون آن که صاحب گوشی متوجه شود روی می دهد و به این ترتیب گوشی وی تبدیل به میکروفن شده و صدای محیط را منتقل می کند. توانائی دیگر این نرم افزارها از کار انداختن گوشی های تلفن همراه است، بدون آن که صاحب گوشی از نحوه اتفاق افتادن آن آگاه شود. 3 - موقعیت یابی : سامانه های شنود تلفن همراه می توانند با تکنیک های خاص اقدام به موقعیت یابی گوشی های تلفن همراه نمایند. راه کارها در تلفن همراه : 1 - جلوگیری از ورود گوشی های تلفن همراه به محل امنیتی . 2 - جلوگیری از ورود گوشی های تلفن همراه به جلسات مختلف . 3 - تهیه گوشی های تلفن همراه از مراکز مجاز و مورد تأیید . 4 - بررسی و کنترل گوشی های تلفن همراه به لحاظ جاسازی تجهیزات جاسوسی، انفجار و ... . 5 - کنترل گوشی ها به لحاظ وجود حفره های سخت افزاری و نرم افزاری . 6 - کنترل منظم و دوره ای مکالمات وارده به گوشی از طریق فهرست مربوط به ثبت تماس . 7 - دریافت ریزمکالمات از شرکت مخابرات و کنترل تماس ها . 8 - استفاده از اختلال کننده ها و یا محدود کننده ها در اماکن خاص به منظور ایجاد اختلال عمدی و جلوگیری از برقراری تماس . 9 - استفاده از نرم افزارهای رمزکننده ها مکالمه . 10 - استفاده از نرم افزارهای رمزکننده پیام کوتاه .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۳۰
Shahram Ghasemi
به معتادی گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه می کشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟   اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!      غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!         پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب !"                  غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه!      مردی بدهی و قرض زیاد داشت رفت ماشین مدل بالا خرید! زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟ مرد گفت : ماشینو خریدم تا سریع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!!              یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت  هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!                 ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش. ماجرای طنز روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: گیرنده : همسر عزیزم موضوع : من رسیدم میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !! لطیفه یه اسبه زنگ میزنه سیرک میگه با مدیر سیرک کار دارم . گوشی رو میدن به مدیر سیرک اسبه بهش میگه آقا من کار میخوام   مدیره میگه کار نیست    اسبه همینطور اصرار میکنه   مدیر هم انکار تا آخرش مدیره میگه کشتیمون حالا چه کار بلدی؟ اسبه میگه احمق دارم باهات حرف میزنم!  به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید!  غضنفر آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله! میخه میفته تو آب زنگ می زنه در میره!  غضنفر با ماشینش تو برفا گیر می کنه زنجیر نداشته سینه می زنه! غضنفر میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!  غضنفر زمین میخوره، برای اینکه تابلو نشه تا خونه سینه خیز میره!  غضنفر از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!  به غضنفر می گن چرا قرصات رو سر وقت نمی خوری ؟ میگه : می خوام میکروبا رو غافل گیر کنم. معما سقراط می گه یونانیها دروغ گو اند . خود سقراط یونانیه پس سقراط دروغ می گه که یونانیا دروغ گو اند . بنابراین یونانیها راست گو اند پس سقراط راست می گه که یونانیا دروغ می گن حالا شما بگین یونانیا راست گویند یا دروغ گو ؟ صندوقچه‌ای بهر دلت خواهم بود دریا بشوی تو، ساحلت خواهم بود ای یار! تو گر قایق عشقم باشی من هم ملوان زبلت خواهم بود!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۲۸
Shahram Ghasemi
انجیر رو به غضنفر نشون می دن ، می گن این چیه ؟ می گه آلو بوده چلوندن ، تو زعفرون خوابوندن ، بهش کنجد مالوندن ، تهش یه چوب چپوندن ، تازه شده گلابی!!! یه ضرب المثل چینی می گه: اگه از دوران مجردی لذت نمی بری، ازدواج کن! اون وقت حتما از فکر کردن به دوران مجردیت لذت می بری! غضنفر میره مکه میخواست گوسفند قربانی کنه ، چاقو پیدا نمیکنه گوسفند رو خفه میکنه می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر می کنند؟ . . . چون زن ندارن آخرین خبر از تیم ملی: کریم باقری به عنوان مترجم علی دایی انتخاب شد مش گرامی:مثانه ی شما پر شده است لطفا هر چه سریعتر نسبت به تخلیه ی آن اقدام نمایید. ( سازمان کنترل نا محسوس شب ادراری ) غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن پغضنفر داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت: « این جا چهار راه سعدی است؟» شاگرد راننده گفت:« نخیر، این جا ستون فقرات بنده است.» وقتی یک مرد از ازدواج می ترسه, واسه این نیست که از دل بستن به یه زن می ترسه, بلکه دل بریدن از بقیه زنهاست که اونو میترسونه اگه دیدی بچه ای کنار یک روزنامه نشسته و روزنامه زرد شده بدون کار بچه نیست تبلیغ ایرانسله چرخه‌ی زندگی مردها : بچگی : مامان ذلیل . جونی دوست دختر ذلیل . میان سالی : زن ذلیل . پیری : فرزند ذلیل . بعد از مرگ : ذلیل مرده غضنفرمیره بنگاه معاملات ملکی. بهش میگن ما یه خونه داریم کنار راه آهنه سر و صداش زیاده ولی بعد از یه هفته عادت میکنی. غضنفر میگه ایرادی نداره! این یه هفته رو میرم خونه ی داداشم جک هیچ وقت دل به کسی نبند… چون این دنیا این قدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ... ولی اگه دل بستی…… هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی . یه روز معلم به شاگردش می گه چهارتا اعضای بدن نام ببر شاگرد می گه :معده , روده , مری مریم ...معلم می پرسه مریم دیگه کجاست؟ شاگرد می گه  :مریم جیگرمه  .   شعار ٢٢ بهمن : دخترا : نه رو سری  نه توسری  حکومت دوست پسری پسرا: نه سربازی نه جانبازی بزن بریم دختر بازی .   خر یک دهاتی گم شده بود،همه جا به دنبالش گشت و بالاخره خسته و ناراحت وارد باغی شد.از قضا دختر و پسری در آن باغ میعاد داشتند و حرفهای عاشقانه میزدند. دختر از پسر پرسید:تو چرا اینقدر در چشمان من نگاه میکنی؟پسر جواب داد :آخه من همه دنیا را در چشمان تو میبینم. در این هنگام یارو دهاتیه با التماس فریاد زد: تو رو خدا،خوب به چشمانش نگاه کن ببین خر من کجاست!؟ عشق یعنی راه رفتن تا سحر عشق یعنی گریه های بی ثمر عشق یعنی لحظه های بی کسی عشق یعنی دوری و دلواپسی مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصمیم میگیرند. خوشبختی به سراغ کسی میرود که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را نداشته باشد. دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاتم شوی .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۲۱
Shahram Ghasemi
یه پیرزن خودشو تو آینه نگاه می کنه می گه آینه هم آینه های قدیم!  پدر پسرش را میبره کوهنوردی بعداز اینکه میرسند به اون بالای کوه باباهه به پسرش می گه بیا ببین از این بالا اون پایین چقدر زیباست پسره میگه بابا من که از اول گفتم همون پایین بمونیم و بالا نیاییم!  مرد : تو چطوریه که ما وقتی دعوامون میشه عصبانی نمیشی؟ زن : آخه من خودمو کنترل می کنم مرد : چه جوری؟ زن : میرم کاسه توالت را میشورم مرد : این چه ربطی به دعوای ما داره؟ زن : آخه اونو با مسواک تو می شورم!  از غضنفر می پرسن: شهر شما چند ماه از سال سرده؟ میگه: چهارده ماه! می گن: چطوریه، سال که دوازده ما بیشتر نیست!؟ می گه: آخه تا دو ماه بعد ازعیدم اینجا سرده!  یارو بی هوا می ره تو اتاق خفه می شه!  اولی: ببخشید زیاد حرف زدم و  سر شما را درد آوردم. دومی: نه بابا، اختیار دارید، اتفاقا من  حواسم جای دیگری بود!  یه روز چندنفربرای بازدید وارد تیمارستان می شوند می بینند یک نفر هی میگه «مریم مریم» می پرسند جرااینقدر مریم مریم می کنه جواب می دهند که او عاشق مریم بوده ولی بهش نمی رسه جلوتر میرن می بینند یک نفر دیگه هم هی میگه «مریم مریم» می پرسند این یکی برای چی مریم مریم می کنه میگن مریم را دادنش به این!  ریشه ی تمام نزاعها سه چیزند : زر ، زن ، زمین .  شعار بنده خدا در تظاهرات اخیر : وای به روزی که بفهمیم چی شد!  به یارو میگن: با «ابریشم» جمله بساز. میگه: هوا ابری شم خوبه!  غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن. غضنفرمی زنه دنده عقب! افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟ می گه می خوام خیز بگیرم!  یه پیکان با پلاک تهران ص از چراغ قرمز ردمی شه.  پلیس  آژیر کشان دنبالش می افته و پشت سرهم داد می زنه: تهران صلی الله علیه و آله بزن کنار!  از یارو می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟ میگه به من اطلاع ندادن, هنوز نمیدونم دایی شدم یا خاله  وزیر صنایع طی یک نشست خبری صبح فردا اعلام خواهد کرد: ایران به زودی خودروی اسلامی می سازد؛ که مشخصات این خودرو طبق استانداردهای ملی و اسلامی اینگونه خواهد بود: هنگام حرکت صلوات می فرستد اگر سرعت از ۸۰ بالاتر برود آیة الکرسی می خواند در صورت بروز حادثه ، فاتحه می خواند... .  آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه!  بهار آمد و شمشادها جوان شده اند، پرندگان مهاجر ترانه خوان شده اند! (طرح تلقین گرما در سرما - ستاد بهینه سازی مصرف سوخت) دانشجوی پسر + دانشجوی پسر = انتظار برای رسیدن ۲ دانشجوی دیگر جهت بازی حکم دانشجوی دختر + دانشجوی پسر = عشق دانشجوی دختر + دانشجوی دختر = غیبت از یه دانشجوی پسر  به اصفهانیه میگن دو دوتا میگه : میخای بخری یا میخای بفروشی!  غضنفرگیر داده بوده صندلی‌ عقب هواپیما بنشینه میپرسن چرا؟ میگه: «مگه نشنیدی همیشه میگن سرنشینان هواپیما کشته شدند. هیچ وقت صحبتی از بقیه مسافران نبوده»  یارو رو داشتن میبردن اتاق عمل. ازش میپرسن:همراه داری؟ میگه: اره دارم خاموشش کردم!!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۰۹:۲۱
Shahram Ghasemi